English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8044 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
MIDI setup map U فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
inherent addressing U دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
requirement U مورد نیاز
installs U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installing U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
lime requirement U اهک مورد نیاز
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
floor space occupied U فضای مورد نیاز
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
common goods U کالای مورد نیاز عموم
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
requirements U آنچه مورد نیاز است
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
logical U گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
overlay U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlays U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
processes U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
extracted U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
process U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
extract U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
masters U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
logic seeking U چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
master U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
monofuel U سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
mastered U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
hit on the fly printer U چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
card U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
Kaleida Labs U شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
subschema U زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
resource U یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
extracted U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracting U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extract U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracts U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
monitored U صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors U صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor U صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
machine U کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machined U کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines U کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
puffer U کسی که در حراج از طرف صاحب مال مورد حراج شرکت میکند
cattage key people U افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
high lift device U وسایل برای زیاد
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
customize U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customised U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
customises U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
prompted U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompts U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompt U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
bent U اسم رمز برای خرابی وسایل
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
resident U ما برای یک شرکت کار کند
office U مناسب برای استفاده در شرکت
residents U ما برای یک شرکت کار کند
rule [on something] U دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
rule [on something] U حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
battery U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
batteries U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
microsoft U واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
path [corridor] for emergency vehicles U راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
into plane service U تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
bespoke software U نرم افزاری بکه برای یک نیاز خالص مصرف کننده نوشته شده است
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
nominate U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
normal U محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
nominating U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
golf cart U گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
input/output U سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
wordprocessing U شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
link route segments U راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
buffering U استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
small computer systems interface U واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
operator U وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operators U وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
DPA U روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
offshore company U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
consortium U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
micropro U یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
big blue U ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
consortiums U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
consortia U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
log U کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
logs U کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
fishnet U نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
introduced U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
introduce U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
lotuses U شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introducing U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
lotus U شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
arithmetic U دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
provider U شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
providers U شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
mask U بیتی که برای انتخاب بیت مورد نظر از کلمه یا رشته به کار می رود
COMPAQ U شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
masks U بیتی که برای انتخاب بیت مورد نظر از کلمه یا رشته به کار می رود
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
rack U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
imperialism U سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
racked U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracks U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
batches U ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batch U ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
vaccine U امکان نرم افزاری برای بررسی سیستم در مورد وجود ویروس و حذف آنها
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
prospectus U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectuses U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1tink and grow rich
1incentive
1affixation
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com